دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرکت هرمی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به نام خدا

خوب تو این مطلب که آخرین سری از مجموعه ی نقطه ی خروج هست می خوام اطلاعات کامل تر رو بگم خدمتتون...

ولی بهتره قبلش برید و پست های قبلی تحت عنوان نقطه ی خروج رو مطالعه بفرمائید.

 

نام شرکت:

اسم شرکت رو گفتن کیو نت، منتها به این راحتی ها نمی گفتن و بعد از چند روز گفتن. Qnet

که تحت نظر و زیر مجموعه ی شرکت مادر کیو آی QI قرار داره. QI مخفف Quest International هست. که حدود 12 سال پیش وزارت اطلاعات این شرکت رو در لیست شرکت های هرمی قرار داده و غیر قانونی اعلام کرده بود. این هم لینک لیست منتشر شده ی وزارت اطلاعات.

البته نتورکی ها اطلاعات نادرست زیادی رو در موردش می گفتن و اینترنت پره از مطالب ضد و نقیض اما بهتره که در موردش ی سر به وبسایت اصلیش بزنید.

آدرس سایتش: www.qnet.net

و البته چند تا ساب دامین و آدرش های فرعی و مختلف دیگه هم هست که زیاد هم مهم نیست. مثل Vq و ... .

اینم آدرس سایت مادر www.qigroup.com

  • ۰
  • ۰

نقطه خروج 5

به نام خدا

ادامه از نقطه ی خروج 4 ...

 

خلاصه با اتخاد بسیاری از تدابیر امنیتی شدید وارد شدیم...

حالا وارد که شدیم دو نفر بودن اونجا ما هم که سه نفر بودیم شدیم پنج نفر. ی آپارتمان کوچک بود که دو تا اتاق کوچک داشت و ی حال و ی آشپزخونه و سرویس و البته بالکنی که به آشپزخونه چسبیده بود.

راستی یکی از دلایلی که برای حضور چند روزه در مصاحبه و به قول خودشون مصاحبه ی چند روزه یا دوره ی کار آموزی یک هفته ای هم قرنطینه کردن افراد بود به دلیل مشخص شدن اعتیاد به مواد خاص و ... .

بله می گفتم، وارد که شدیم ما رو راهنمایی کردن داخل یکی از این اتاق ها و گفتن بشینید استراحت کنید تا الآن آقای دکتر تشریف می آورند. بالأخره ایشون اومد و شدیم شش نفر. آدم خیلی فهمیده و با سوادی نبود و صرفاً از بالادستی ها چند تا جمله و سخن رانی های چند ساعته رو یاد گرفته بود و البته ی سری مسائل و موارد و اطلاعات و اعداد و ارقام رو هم حفظ کرده بود. اکثر صحبت ها و جملات از پیش تعیین شده و حفظی بود بعلاوه چند بیت از مولانا برای چاشنی کار.

حالا وقتی با دوستم تنها می شدیم این ایرادات رو می گرفتم که اونم می گفت ما پژوهش گر ها روحیه ی پژوهش داریم و چون دانشگاهی هستیم ی خورده سخت گیریم و دوست داریم مسائل رو برای خودمون پیچیده اش کنیم. یعنی می گفت خودتو اذیت می کنی و کلنجار میری این شرکت هیچ ایرادی نداره. هیچی دیگه با ی آشنایی مختصر چون دیر وقت هم بود رفتیم گرفتیم خوابیدیم.