دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۱۱ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پست اول

به نام خدا

 

اینم از اولین مطلبم در وبلاگ جدید

 

خوب پس از سال ها تلاش و وبلاگ نویسی، بعد از 15 سال میهن بلاگ داره جمع می کنه که بره و تماااااام

حالا ما هم مجبور شدیم از اونجا کوچ کنیم. از دیروز در تلاش بودیم که ثمره ی این پانزده سال رو که تقریباً حدود 1000 پست میشد رو به اینجا منتقل کنیم.

  • ۰
  • ۰
به نام خدا
ذوق و شوق نینوا کرده دلم
چون هوای جبهه ها کرده دلم
بود سنگر بهترین مأوای من
آه جبهه کو برادرهای من!
ما طواف جبهه را لایق شدیم
طیبه الله هشت سال عاشق شدیم
در تمام سالهای عشق و جنگ
مهر در سجاده ی ما شد فشنگ
سنگر خوب و قشنگی داشتیم
روی دوش خود تفنگی داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود
جبهه ما را عاشق خود کرده بود
داشتیم ای دوست شبهای خطر
  • ۰
  • ۰
ساقی امشب باده از بالا بریز     باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بی رنگ و آتش گون بده     زان که دوشم داده ای افزون بده
ای انیس خلوت شبهای من     می چکد نام تو از لب های من
محو کن در باده ات جام مرا     کربلایی کن سرانجام مرا
یا علی درویش و صوفی نیستم     راست می گویم که کوفی نیستم
نیک می دانم که جز دندان تو     هیچ دندان لب نزد بر نان جو
یا علی لعل عقیقی جز تو نیست     هیچ درویشی حکیمی جز تو نیست
لنگ لنگان طریقت را ببین     مردم دور از حقیقت را ببین
مست مینای ولایت نیستند     سرخوش از شهد ولایت نیستند
خیل درویشان دکان آراستند     کام خود را تحت نامت خواستند
خلق را در اشتباه انداختند     یوسف ما را به چاه انداختند
کیستند اینان رفیق نیمه راه     وقت جان بازی به کنج خانقاه
فصل جنگ آمد تما شا گر شدند     صلح آمد لاله ی پرپر شدند
دل به کشکول و تبر زین بسته اند     بهر قتلت تیغ زرین بسته اند
موج ها از بس تلاطم کرده اند     راه اقیانوس را گم کرده اند
موجها را می شناسی مو به مو     شرحی از زلف پریشانت بگو
بازکن دیباچه توحید را      تا بجوید ذره ای خورشید را
  • ۰
  • ۰

گام اول: خواستار تحول باشیم، تغییری سازنده در زندگی!

 برای ساختن جامعه­ ی سالم اوّل باید از شخصِ خود شروع کنیم. بایدها و نبایدهای شخصی خود را مشخص کنیم تا به برنامه ی فکرشده وعمل و زندگی سالم برسیم. اهدافی را برای خود در نظر بگیریم که در راستای تعالی و کسب رتبه ی بهتر در زندگی مان مؤثر باشد.

سلامتی شخصی در اجتماع: یعنی من به جای خود هنجار شکنی نکنم. تو به جای خود خویشتن خویش را دوست بداری و هریک از ما(اعضای جامعه) در جای خود سعی کند اگر دین و مذهب مشخصی ندارد آزاد و آزاده زندگی کند. آزادی به معنی تعرض و تجاوز به حقوق دیگران نیست بلکه آزادی یعنی اجرای قوانینی که فرد را در راستای تحقق زندگی سالم به سلامتیِ فکری و بدنی و اخلاقی برساند؛ که اگر بخواهیم این مهم را به مرحله ی اجرا درآوریم باید از زندگی شخصیِ خود شروع کنیم.

  • ۰
  • ۰

گام دوم: سخنی با والدین1 (راهکار اوّل)

اگر فرزندتان کس دیگری را به جای شما انتخاب کرده است؛ اگر با دوست بودن را به همه چیز و همه کس ترجیح می دهد؛ اگر مثل گذشته از شما حساب نمی برد؛ اگر ...

همه می دانیم که آموزش در کودکی نقش مهمی در زندگی بزرگسالی ما دارد. امّا تا نوبت به تربیت فرزندمان می رسد یا شبانه روز کار می کنیم چون به فکر ترفیع رتبه هستیم؛ یا به بازی هیجان انگیز فوتبال فکر می کنیم؛ یا به فکر کم کردن روی دوست و فامیل وهمکار که پوزش را به خاک بمالیم و ضایع اش کنیم و چشم هم چشمی راه بیندازیم بیا و ببین؛ خلاصه سرمان شلوغ است و وقت بزرگ کردن کودک را نداریم ( که اگر وقتش را نداریم چرا به دنیا می آوریمش؟) وقت برای با نوجوان بودن را نداریم آن هم در بحران روحی نوجوان مان.

  • ۰
  • ۰

گام سوم: خویشتن خویش 1(راهکار دوّم)

شناخت انسانیت، آبرو، استعداد

خواهرم ، برادرم، بیایید به خودمان به منزلت اجتماعی و به عمر و جوانیِ مان که می گذرد توجه و دلسوزی کنیم.

اگر در خیابان و پارک و کوچه به دنبال آرامش هستیم؛ اگر به دنبال کسی می گردیم که عاطفه و پول و عشق برای مان خرج کند بهتر است همنشین(همسر، همسنگر، همراز، همدم، همزبان،همدل) زندگی مان را از جایی انتخاب کنیم که سرش به تنش بیارزد.

·انتخاب خیابانی به درد خیابان و وِل گردی و خالی کردن جیب دیگران می خورد نه به درد و زخم و حسرت دل ما.

  • ۰
  • ۰

گام چهارم: چوب در چرخ جوانان/ سخنی با والدین 2

متأسفانه بعضی وقت ها در بعضی از خانواده ها که البته کم هم نیستند، پدر و مادر  نقش خود را فراموش می کنند.

چه طوری؟

عدم توجه به خواسته ی فرزند در امر ازدواج

مثلاً به فرزندان شان ازدواج هایی تحمیل می کنند که اگرچه  برای فرزند آب (خانه و زندگی) نمی شودامّا برای والدین نان می شود. اسمش را هم می گذارند خیر و خواهی البته نتیجه اش از 2 حال خارج نیست:

1- فرزند برومند کوتاه می آید و به اسم بچّه ی سر به راه پا روی دل خود می گذارد و به پدر و مادر اعتماد می کند؛ پا به شهری(زندگی) ناشناخته می گذارد که مسیر رفت و آمد آن را نمی داند.

2- جوان کوتاه نمی آید و خود را به هر آب و آتشی می زند تا پدر و مادر را از اشتباه در بیاورد که راهی پر پیچ و خم و خطرناک است.

(ها؟ غیر این دو راه که راهی نیست. ها؟)

  • ۰
  • ۰

گام پنجم: شناخت خویشتن خویش 2/ راهکار سوم

نیاز به دیده شدن  و مورد  توجّه قرار گرفتن در وجود همه ی انسان­ ها موج می زند. این نیاز اوّلین بار در خانواده به جوش می آید که اگر ارضاء نشود و سرکوب گردد؛ نتایج خوبی در بر نخواهد داشت.

احساس تحقیر شدن و عدم اعتماد به خانواده، همچنین مردم گریزی (ناشی از احساس معیوب بودن) و تمایل به بیگانه از عوارض دیده نشدن در خانواده است.

جوان یا نوجوان فراموش شده، خود را به هر دری می زند که از هر راهی که برایش ممکن است سری در سرها دربیاورد و مورد تحسین دوستان و اطرافیانش قرار گیرد.

  • ۰
  • ۰

خطبه ی جهاد

به نام خدا

                              جهاد *

   اما بعد ، جهاد دری است از درهای بهشت که خدا به روی گزیده ی دوستان خود گشوده است و جامه ی تقوا ست که بر تن آنان پوشیده است . زره استوار الهی است که آسیب نبیند و سپر محکم اوست که تیر در آن ننشیند . هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامه ی خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند و در زبونی و فرومایگی بماند. دل او در پرده های گمراهی نهان و حق از او روی گردان ؛ به خواری محکوم و از عدالت محروم.

  

  • ۰
  • ۰

نام: على بن الحسین .

کنیه: ابوالحسن و ابومحمد.

القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زکىّ، امین و ذوالثفنات.

به خاطر عبادت زیاد و سجده‏هاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینه‏اى در پیشانى‏اش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.

منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.

تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.

در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذکر کرده‏اند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت کرده‏اند.

امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابى‏طالب(ع) چشم به جهان گشود.

محل تولد:مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى). برخى مورّخان گفته‏ اند که محل تولد آن حضرت در کوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در کوفه به سر مى‏بردند.

نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابى‏طالب (ع).