دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نامه ای به مادرم

سلام بر بانوی شب های بیداری!   سلام بر مهر و محبّت و عشق مادرانه ات که نخوردی من بخورم؛ نپوشیدی من بپوشم؛ نخوابیدی من بخوابم.     به راستی این همه ایثار را از کدامین آموزگار آموختی؟!  کدامین آموزگار است که کلاس درسش مادر می سازد؟   هم امتحان می گیرد؛ هم لبخند جایزه می دهد و هم مدرک آدم مانی گفتن کودکی یک ساله می شود.   مادرم بر تو مبارک باشد که شاگرد مدرسه ی  عشق و محبّت فاطمه ای.   مادرم بر تو مبارک باشد که روز تولد بانویی چون زهرای اطهر را بعنوان روز زن جشن می گیری!   از کدامین خنده ات بگویم؟   یادت است روزی که پایم پیچید و در اوّلین قدم، داشتم زمین خوردن را تجربه می کردم؛ با چه علاقه ای بین زمین و هوا شکارم کردی، دستت هایل من و سنگفرش حیاط مان شد؛ آرنجت زخمی شد، من سرشار از ترس بودم و محو تماشا!   چه ترس شیرینی بود؛ چه هیجان دلنشینی بود! خندیدم و خندیدی. چه زود یادت رفت زخمی شده بودی.   حالا که من کودکی را پشت سر نهاده ام؛ می خواهم درس پس بدهم؛ اجازه می دهی شاگرد محبّت هایت باشم؟ راستی نمی خواهی امتحانم کنی؟ خدا را شکر که سر پایی؛ خدا را شکر که به طفیلی چون من نیاز نداری؛ ولی، گاهی بد نیست که صدایم بزنی که شاگرد خانه ات باشم؛ که برایت نان تهیّه کنم؛ که گلدان هایت را آب بدهم.   الآن می خواهی بروم قبض تلفن را پرداخت کنم؟ نه مادرم، نه عزیزم، وب گردی نمی روم.... .   مــــــــــی دانم؛ خوب می دانم که این خرده کاری هایم پاسخ آن شبی نیست که تب داشتم و بر بالینم بی خوابی کشیدی.   خوب می دانم با این کارها زحمت بزرگ کردنم جبران نمی شود.   فقط می توانم بگویم دوستت دارم و قدر تو را می دانم.   فقط همین دوستت دارم.
  • vahid hajiloo