دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۶۶ مطلب با موضوع «ادبی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
به نام خداﻋﻘﻞ ﺑﻨﺪ ﺭﻩ ﺭﻭﺍﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﺑﻨﺪ ﺑﺸﮑﻦ ﺭﻩ ﻋﻴﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﻋﻘﻞ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺩﻝ ﻓﺮﻳﺐ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺣﺠﺎﺏﺭﺍﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻧﻬﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﭼﻮﻥ ﺯ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﯽﺍﻳﻦ ﻳﻘﻴﻦ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮔﻤﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﻣﺮﺩ ﮐﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﻓﺖ ﺍﻭ ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺴﺖﻋﺸﻖ ﺑﯽ ﺩﺭﺩ ﺁﻓﺴﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﺳﻴﻨﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﺪﻑ ﮐﻦ ﭘﻴﺶ ﺩﻭﺳﺖحین ﮐﻪ ﺗﻴﺮﺵ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﺳﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﺰ ﺯﺧﻢ ﺗﻴﺮﺵ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﺩﺭ ﺟﺒﻴﻨﺶ ﺻﺪ ﻧﺸﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﻋﺸﻖ ﮐﺎﺭ ﻧﺎﺯﮐﺎﻥ ﻧﺮﻡ ﻧﻴﺴﺖﻋﺸﻖ ﮐﺎﺭ ﭘﻬﻠﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﻫﺮ ﮐﯽ ﺍﻭ ﻣﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺷﺪﺧﺴﺮﻭ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻗﺮﺍﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺲ ﻣﭙﺮﺱ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﭘﺮﺱﻋﺸﻖ ﺍﺑﺮ ﺩﺭﻓﺸﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺮﺟﻤﺎﻧﯽ ﻣﻨﺶ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻧﻴﺴﺖﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻤﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﮔﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﻔﺘﻤﻴﻦﻋﺸﻖ ﻧﻴﮑﻮ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺭﻭﺩﻋﺸﻖ ﻗﺒﻠﻪ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﺎ ﻧﻔﺮﻳﺒﺪﺕﮐﺎﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺟﻬﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮحین ﺩﻫﺎﻥ ﺑﺮﺑﻨﺪ ﻭ ﺧﺎﻣﺶ ﭼﻮﻥ ﺻﺪﻑﮐﺎﻳﻦ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺧﺼﻢ ﺟﺎﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮﺷﻤﺲ ﺗﺒﺮﻳﺰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥﭼﻮﻧﮏ ﺑﺎ ﺷﻤﺴﺶ ﻗﺮﺍﻧﺴﺖ ﺍﯼ ﭘﺴﺮیاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰
به نام خدادست به دست مدعی، شانه به شانه می‌روی...آه که با رقیب من، جانب خانه می‌روی...بی‌خبر از کنار من، ای نفس سپیده دم...گرم‌تر از شراره‌ی آه شبانه می‌روی...من به زبان اشک خود، می‌دهمت سلام و تو بر سر آتش دلم همچو زبانه می‌روی...یاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

گذر زمان

به نام خداگذر زمان با آدم‌ها چه‌ها که نمی‌کند.یکی را ثروتمند، دیگری را فقیر، یکی عاشق، دیگری درمانده، یکی را محبوب و نهایتاً یکی را نیز منفور...این معنای واقعی صبر است.إصبروا و صابرو و رابطوا واتّقواالله.إنّ الله مع الصابرین.                                                                                  یاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

تاج پادشاه

به نام خداروزی گذشت پادشهی از گذرگهیفریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاستپرسید زان میانه یکی کودک یتیمکاین تابناک چیست که بر تاج پادشاستآن یک جواب داد چه دانیم ما که چیستپیداست آنقدر که متاعی گرانبهاستنزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفتاین اشک دیده‌ی من و خون دل شماست
  • ۰
  • ۰

مشاعره چهارنفره

به نام خدا(اول شعر سیمین بهبهانی) من اگر کافر و بی دین و خرابم، به تو چه؟من اگر مست می و شرب و شرابم، به تو چه؟تو اگر مستعد نوحه و آهی، چه به من؟من اگر عاشق سنتور و ربابم، به تو چه؟تو اگر غرق نمازی، چه کسی گفت چرا؟من اگر وقت اذان غرقِ به خوابم، به تو چه؟تو اگر لایق الطاف خدایی، خـوش باشمن اگر مستحق خشم و عتابم، به تو چه؟دنیـا گر چه سراب است به گفتار شمامن به جِد طالب این کهنه سرابم، به تو چه؟تو اگر بوی عرق می دهی از فرط خلـوصو مـن ار رایحـهٔ مثل گلابم، به تو چه؟من اگر ریش، سه تیغ کرده ام از بهر ادبو اگر مونس این ژیلت و آبم، به تو چه؟تو اگر جرعه خور بادۀ کوثر هستیمن اگر دردکش بادۀ نابم، به تو چه؟
  • ۰
  • ۰

ولادت عشق مبارک

به نام خدابرخیز که نور ازلی می آیدبر عالم ایجاد ، ولی می آیدمجموعه حُسن و عشق و ایثار و کرمیعنی که حسین بن علی می ‏آید . . .ولادت امام حسین(ع) بر شما مبارک
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

جنگ!

به نام خداروزی سلطان محمود از دلقک پرسید:فکر می‌کنی چگونه بین مردم درگیری آغاز می‌شود؟ دلقک گفت: ای پدر سوخته! سلطان گفت: توهین میکنی؟! سر از بدنت جدا خواهم کرد ... دلقک خندید و گفت: جنگ اینطور آغاز می‌شود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد.البته دو نکنه در این حکایت نهفته است:اول اینکه خود سلطان محمود سؤال کرده و آغاز کننده‌ی ماجرا بوده و جواب دلقک صرفاً بخاطر تفهیم دقیق به پادشاه بوده.و دوم اینکه در قسمت آخر حکایت، دلقک بخاطر ترس از جانش بوده که این اصطلاح را به کار برده وگرنه در واقع درگیری هم همیشه بخاطر غلط کردن اتفاق نمیافته، لذا در مواقعی درگیری بخاطر تفهیم حق و حقیقت ممکنه اتفاق بیافته.یاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

عشق زیباست...

به نام خدابا دوست عشق زیباست                                 با یار بی قراری                                                     از دوست درد ماند و                                                                                از یار یادگاری...                                                                                                         یاعلی.
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

عشق

به نام خدامثل گیسویی که باد آنرا پریشان میکند هر دلی را روزگاری عشق ویران می کندناگهان می آید ودر سینه می‌لرزد دلمهرچه جز یاد تو رابا خاک یکسان می کندبا من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش استهرکسی وی را به مجروح تازه مهمان می کنداشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مراچشم تو از این خیانت‌ها فراوان میکندعاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستنددردِ بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می کندشعری بسیار زیبا از استاد حاج محمود نیکه
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

خار و مولانا

به نام خدااینم از مولانا که پیدا کردن درد عاشقی توسط طبیب رو این طوری به نظم کشیده، البته شعر کامل رو نیاوردم و فقط ی قسمت جالبش رو گذاشتم:خار در پا شد چنین دشواریاب / خار در دل چون بود وا ده جوابخار در دل گر بدیدی هر خسی / دست کی بودی غمان را بر کسیکس به زیر دم خر خاری نهد / خر نداند دفع آن بر می‌جهدبر جهد وان خار محکم‌تر زند / عاقلی باید که خاری برکندخر ز بهر دفع خار از سوز و درد / جفته می‌انداخت صد جا زخم کرد
  • vahid hajiloo