دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۶۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سرزنش

به نام خدا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:کسى که مؤمنى را براى گناهى سرزنش کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.                                                                                  میزان الحکمة: حدیث ۱۴۸۵۴پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:گناه براى غیر گناه‌کار نیز شوم است، اگر گناه‌کار را سرزنش کند به آن مبتلا مى‌شود، اگر از او غیبت کند گناه‌کار شود و اگر به گناه او راضى باشد، شریک وى است.                                                                                                                                                   نهج الفصاحه: حدیث ۱۶۲۳
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

ابلیس

به نام خداامروز فقط اومدم ی مطلب رو بگم، که با هر کسی دست دوستی نمیشه داد، پس سعی کنید با همه مراوده نداشته باشید؛ چرا که به قول مولانا:چون بسی ابلیس آدم روی هست/ پس به هر دستی نشاید داد دستوالسلام.
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

آغاز بی پایان...

به نام خداهر چیزی که آغازی داره، بالأخره پایانی هم خواهد داشت....والعاقبةُ للمُتّقین
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

خار و مولانا

به نام خدااینم از مولانا که پیدا کردن درد عاشقی توسط طبیب رو این طوری به نظم کشیده، البته شعر کامل رو نیاوردم و فقط ی قسمت جالبش رو گذاشتم:خار در پا شد چنین دشواریاب / خار در دل چون بود وا ده جوابخار در دل گر بدیدی هر خسی / دست کی بودی غمان را بر کسیکس به زیر دم خر خاری نهد / خر نداند دفع آن بر می‌جهدبر جهد وان خار محکم‌تر زند / عاقلی باید که خاری برکندخر ز بهر دفع خار از سوز و درد / جفته می‌انداخت صد جا زخم کرد
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰
به نام خداوقتی وصیت‌نامه شهدا رو می خوندم، به این متن بر خوردم که قسمتی از وصیت‌نامه‌ی شهید «غلامرضا باصولی» بود. انقدر عمیق و تأثیر گذار که حیفم اومد نذارمش اینجا شما هم ببینید. البته بیشتر شبیه مناجاته تا وصیت ولی در عین سادگی حکایت از عمق بالای معنویت در درک معانی عالم امکان داره.«معبودا، وای به حال آن کسی که قدر نعمت تو را نداند، تو خیلی رحیمی، من رحیمیتت را عیناً اینجا مشاهده کردم و تو را شکر می‌گویم که مرا در حال گناه نمیراندی، خواستی مرا به عالم نور ببری و بعد بمیرانی. ولی خدایا اگر مرا بمیرانی با این کمی توشه چه کنم؟»یاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

عشق

به نام خداادعای عشق می‌کنیم و عجیب فراموش‌کاریم. فراموش می‌کنیم حرف‌هایمان، قول‌هایمان، وعده‌هایمان و از همه مهم‌تر اصرارهایمان را.فراموش می‌کنیم...انگار نه انگار که همین دیروز بود، اصرار به وعده دادن می‌کردیم.انتظار با آدم‌ها چه کار که نمی‌کند.همین انتظار از حد که بگذرد گاهی انسانیت را نیز از یاد می‌برد.یاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

انسانیت

به نام خدا چقدر خوبند کسانی که شبیه حرف‌هایشان هستند. همان‌هایی که بوی انسانیت می‌دهند. آن‌هایی که چایت کنارشان سرد می‌شود و دلت گرم... آری همان‌هایی که آرامش خاصی برای هدیه دادن دارند...آن‌هایی که باید دوستشان داشت و اتفاقاً بسیار اندک‌اند.یاعلی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشدزنده در گور غزلهای فراوان باشدنظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریختنکند زلف تو یک وقت پریشان باشدسایه ی ابر پی توست دلش را مشکنمگذار این همه خورشید هراسان باشدمگر اعجاز جز این است که باران بهشتزادگاهش برهوت عربستان باشدچه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ستتا مسلمان شود انسان اگر انسان باشدفکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنهاراز خندیدن یک کودک چوپان باشد
  • ۰
  • ۰

دوستی...

به نام خدااگه از کسی دلخوری؛ باهاش حرف بزن،دوستی ها با سکوت تمام می شوند... .
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰

طنز جالب

به نام خدابرد نانوایی شکایت بر وزیرکای وزیر کاردان بی نظیرهمسرم رنجور و من درمانده امناتوان از خرج درمان، بنده امخرج فیزی یو تراپی ی زنمدر توانم نیست، چون باید کنم؟گفت ای شاطر! چرا داری ملالچون خمیر نان خودت او را بمال! چون که آن نانوا شنید این حرف مفتدست از جان شست و با دکتر بگفت:گر که بودم اهل مالیدن حقیرمن هم اکنون چون شما بودم وزیر...
  • vahid hajiloo