دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

خطبه ی جهاد

به نام خدا

                              جهاد *

   اما بعد ، جهاد دری است از درهای بهشت که خدا به روی گزیده ی دوستان خود گشوده است و جامه ی تقوا ست که بر تن آنان پوشیده است . زره استوار الهی است که آسیب نبیند و سپر محکم اوست که تیر در آن ننشیند . هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامه ی خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند و در زبونی و فرومایگی بماند. دل او در پرده های گمراهی نهان و حق از او روی گردان ؛ به خواری محکوم و از عدالت محروم.

   من شبان و روزان ، آشکارا و نهان ، شما را به رزم این مردم تیره روان خواندم و گفتم : با آنان بستیزید ؛ پیش از آن که بر شما حمله برند و بگریزید . به خدا سوگند ، با مردمی در آستانه ی خانه شان نکوشیدند جز که جامه ی خواری بر آنان پوشیدند اما هیچ یک از شما خود را برای جهاد آماده نساخت و از خوار مایگی، هر کس کار را به گردن دیگری انداخت تا آن که از هر سو بر شما تاخت آوردند و شهر ها را یکی پس از دیگری از دستتان برون کردند. اکنون سربازان این مرد غامدی به شهر انبار در آمده و حسّان، پسر حسّان بکری را کشته و مرزبانان را از جایگاه های خویش رانده اند. شنیده ام مهاجم به خانه­های مسلمانان و کسانی که در پناه اسلام اند در آمده گردنبند و دست بند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پای زنان به در کرده است؛ حالی که ان ستم دیدگان در برابر آن متجاوزان ، جز زاری و رحمت خواستن سلاحی نداشته­اند. سپس غارتگران،   پشتواره­ها از مال مسلمانان بسته؛ نه کشته­ای بر جای نهاده و نه خسته،به شهر خود بازگشته­اند. اگر از این پس مرد مسلمانی از غم چنین حادثه بمیرد، چه جای ملامت است که در دیده­ی من شایسته­ی چنین کرامت است.

شگفتا! به خدا که هماهنگی این مردم در باطل خویش و پراکندگی شما در حقّ خود، دل را می­میراند و اندوه را تازه می­گرداند. زشت بادید و از اندوه برون نیایید! که آماج تیر بلایید. بر شما غارت می­برند و ننگی ندارید. با شما پیکار می­کنند و به جنگی دست نمی­گشایید. خدا را نافرمانی می­کنند و خشنودی می نمایید. اگر در تابستان شما را بخوانم، گویید هوا سخت گرم است؛ مهلتی ده تا گرما کمتر شود. اگر در زمستان فرمان دهم ، گویید سخت سرد است؛ فرصتی ده تا سرما از بلاد ما به در شود.شما که از گرما و سرما چنین می­گریزید، با شمشیر آخته کجا می­ستیزید؟

ای نه مردان به صورت مرد، ای کم خردان ناز پرورد، کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم که به خدا، پایان این آشنایی ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدایتان بمیراناد! که دلم از دست شما پرخون است و سینه­ام مالامالِ خشمِ شما مردمِ دون که پیاپی جرعه­ی اندوه به کامم می­ریزید و با نا فرمانی و فروگذاری جانبم ، کار را به هم در می آمیزید. تا آن جا که قریش می گوید پسر ابوطالب دلیر است امّا علم جنگ نمی داند. خدا پدرانشان را مزد دهاد! کدام یک از آنان پیش تر از من در میدان جنگ بوده و بیش تر از من نبرد دلیران را آزموده؟ هنوز بیست سال نداشتم که پا در معرکه گذاشتم و اکنون سالیان عمرم از شصت فزون است امّا آن را که فرمان نبرند، سر رشته ی کار از دستش برون است.             

        

.........................................................................

* ترجمه ی خطبه ی 27 نهج البلاغه (مشهور به خطبه ی جهاد ) از دکتر سیّد جعفر شهیدی  

 

 

  • ۹۹/۰۹/۱۰
  • vahid hajiloo

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی