به نام خدایاد حضرت امیر علیه السلام بخیر...این روزها عجیب یادش میافتم.یاد ایمانش، علمش، تقوایش، سیاستش، کیاستش، عبادتش، شجاعتش، ای مالک گفتن هایش...انگار همین دیروز بود که فرمودند؛ بعد از رسول اکرم ، سی سال صبر کردم ، در حالی که استخوانی در گلو و خاری در چشمم بود .انگار همین دیروز بود که حضرت به عثمان بن حُنَیف نوشت: شنیده ام به مهمانی ای رفته ای که در آن مهمانی فقیران نبوده اند ، و تو در آن ، غذاهای چرب و نرم خورده ای .واعجبا...این روزها عجیب دلم هوایش را کرده است.وقتی که یاد عدالتش میافتم، از درون آتش میگیرم که چطور یک مسیحی دربارهی عدالت علی میگوید «علی کشتهی عدالت خویش است» حال آنکه ما پیروانش از آن بیخبریم.خدایا چه بر سر این قوم آمده است، ما آدمها به کجا رهسپاریم...
الله اکبر، نوشتن در باب علی خیلی دشوار است تا جایی که شاعر میگوید:کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست ... که تر کنی سر انگشت و صفحه بشمارینوشتن از علی تو این دوره و زمونه کار راحتی نیست، دوره ای که نامردی ی چیز عادی شده، ریا و تزویر و دروغ ی چیز ضروری برای زندگیه، تو این زمانه نوشتن از علی فقط نتیجه اش خون دل خوردنه...به قول آغاسی:کیست این چهره پوش گرد آلود/ شانه های ستبر درد آلودیادش بخیر حضرت امیریادش بخیر، مردی که تاریخ به خود ندید، به امید ظهور مردی از خاندانش...اما این روزها دلم عجیب گرفته.یاد ایامی می افتم که حضرت بر دلها حکومت می کرد...یاد عفو و تواضع علی، یاد ساده زیستی علی.هرچه بیشتر بگوئیم کمتر گفته ایم.رسول خدا(ص) میفرمود : اگر تمامی آسمانها و زمین در یک کفه ترازو و ایمان علی(ع) در کفه دیگر قرار گیرد . ایمان علی(ع) سنگینتر است(ریاض النضره ج 2 ص 226) .خلاصه یاد حضرت امیر بخیر... یاعلی