ای وای دوباره شام غربت سر زدچاووش عزا به خانهی دل در زددر شهرِ جفا، مرد صفا تنها شدچهارم علی از دیار فانی پر زددل را شراره غم تو پر شرار کردداغ تو قلب خستهدلان، داغدار کردای سرو بوستان ولا از غم تو چرخجاری ز دیده اشک، چو ابر بهار کردبا کشتن تو قاتلت ای هادى اممخود را به نزد ختم رسل شرمسار کردجمعیـم مـا و لیک پریشان به یاد تووز مـا شکستـهتـر دل زهرا و بوترابیا هادی المضلـّین، کز مردم ضلالجسمت در التهاب و روانت در التهاب