دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰
خطبه ی غرّاء و تاریخی امام سجاد (ع) در شهر کوفه به نام خدا    در فاصله ی ورود کاروان اسیران کربلا به شهر کوفه تا هنگام دخول به «کاخ عبید ا...» که به واسطه ی شرایط استثنایی آن روز و ازدحام بیش از حد جمعیّت ، موقعیت مناسبی جهت انجام رسالت الهی در راستای تداوم نهضت عاشورا و روشن گری های لازم فراهم آمده بود، خاندان اهل بیت عصمت و طهارت هر کدام بهترین استفاده را نموده و خطبه های بسیار گرم و افشا گرانه ای را ایراد نمودند. حضرت زینب، حضرت امّ کلثوم، حضرت فاطمه بنت الحسین-علیه السلام- و بالأخره حضرت امام سجاد(ع) هر کدام خطابه های بدیعی را انشاء فرمودند که در ترتیب آن بین روایات اختلاف است.    در اینجا متن خطبه ی امام سجاد (ع) که در بحار الأنوار نقل شده است بیان می گردد:    «پس حضرت زین العابدین (ع) با اشاره، مردم را به سکوت دعوت فرمود. نفس ها در سینه ها ماند و سکوت مطلق همه جا را فرا گرفت. آنگاه امام سجاد (ع) اینگونه خطبه ی تاریخی خود را ایراد فرمود: پس از حمد و ثنای الهی ، از رسول خدا (ص) یاد کرد و بر او درود فرستاد و خطاب به مردم گفت: « ای مردم! هر کس مرا می شناسد، می داند که من کیستم و آنکه مرا نمی شناسد ، بداند که من علی فرزند حسینم که او را در کنار فرات بدون هیچ گناهی و یا اینکه از او خونی طلب داشته باشند، از دم شمشیر گذراندند. من فرزند آن کس هستم که پرده ی حریم حرمت او را دریدند، و اموال او را به غارت بردند و افراد خانواده ی او را به زنجیر اسارت کشیدند. من فرزند آن کس هستم که او را با زجر و شکنجه کشتند و همین افتخار ما را بس است.    ای مردم! شما را به خدا سوگند آیا به خاطر دارید به پدرم نامه ها نوشتید و او را دعوت کردید ولی با او نیرنگ باختید ؟ با او پیمان وفا داری بستید و با او به پیکار برخاستید و او را مخزول نمودید؟ پس شما را هلاکت و نابودی باد! چه بد توشه ای برای خود پیش فرستادید!! و برای شما چه زشت و ناپسند بود.    به من بگویید با کدام چشم می خواهید به روی رسول خدا (ص) بنگرید هنگامی که به شما بگوید: عترت مرا کشتید و حریم حرمت مرا شکستید. پس شما دیگر از امت من به حساب نمی آئید.»    راوی می گوید: هنگامی که سخن امام بدین جا رسید، از هر طرف صدای آن جماعت بیشمار به گریه بلند شد و به همدیگر می گفتند: نابود شدید، آیا می دانید؟!    امام سجاد(ع) در دنباله ی سخنان خود فرمود: «رحمت خدا بر آن کس باد که پند مرا بپذیرد و سفارش مرا درباره ی خدا و رسول خدا (ص) و دودمان او به خاطر بسپارد و حفظ کند چرا که برای همه ی ما رسول خدا(ص) اسوه ی نیکویی است.»    مردم یک صدا بانگ برداشتند: ای پسر پیامبر خدا! ما همگی فرمانبردار اوامر تو ایم!! و پیمان تو را محترم و دل های خود را به جانب تو معطوف می داریم و هوای تو را در سر می پرورانیم! رحمت خدا بر تو باد! تو فرمان بده تا با هر آنکه با تو در آمیزد، بستیزیم! و با هر کس که تسلیم دستورات تو باشد، از در آشتی در آییم! و یزید را از اریکه قدرت به زیر کشیم و او را اسیر کنیم! و از کسانی که بر شما خاندان پیامبر ستم روا داشتند، بیزاری جسته و انتقام خون پاکان شما را از آنان بگیریم!!    امام سجاد(ع) فرمود:«هیهات ای بی وفایان نیرنگ باز! در میان شما و خواسته های شما پرده ای کشیده شده است. آیا بر آنید که با من نیز آنگونه که با پدران من رفتار کردید، عمل کنید؟ و هرگز چنین نخواهد شد. به خدای شتر هایی که زائران خانه ی خدا را از مکه به منا و عرفات می برند سوگند که هنوز آن زخم عمیقی که دیروز از قتل عام و کشتار پدرم و فرزندان پدرم و اصحاب او در قلب من پدید آمده است، التیام نیافته و هنوز داغ رحلت رسول خدا (ص) را فراموش نکرده ام و همچنین داغ شهادت پدرم و فرزندان پدرم. مزه ی تلخ حزن و اندوه ناشی از این مصیبت ها را در سینه ی خود احساس می کنم و اندوه این آلام جان فرسا هنوز در قفسه ی سینه ی من مانده است!! و غصه های آنان در راه سینه ی من جریان دارد. من از شما می خواهم که نه با ما باشید و نه علیه ما.»    سپس اشعاری را قرائت نمود که ترجمه ی آن بدین صورت است: «- شگفت آور نیست که حسین کشته شد و پدر بزرگوارش علی، که بهتر از حسین بود، او نیز کشته شد. - ای اهل کوفه شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین وارد شد که این مصیبتی است بس بزرگ. - جانم فدای آنکه در کنار نهر فرات شهید شد و کیفر آن کس که او را کشت ، آتش جهنم است.»    این خطبه هاوی نکات متعدد و جالبی است که با تأمل عمیق در آن قابل استفاده است. منبع:اسوهء کامل ----> سیّد محمد محسن دعایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی