ابو حباب که یکی از افراد قبیله ی کلب است می گوید:«مردی از ما به نام عبدا...بن عمیر مکنّی به ابو وهب از تیره ی بنی عُلَیم در کوفه محله ی بئر جَعد از قبیله ی همدان منزل داشت و با همسرش ام وهب دختر عبد زندگی می کرد او مردی شجاع و برومند و بزرگوار بود روزی بر نخیله عبور کرد جماعت بسیاری را مشاهده نمود پرسید:" این جمعیت برای چه اجتماع کرده اند؟" گفته شد:" اینها آماده می شوند تا به جنگ حسین پسر دختر پیغمبر بروند " عبد ا... با خود گفت من که مشتاق جهاد با کفار ام چرا با این جماعت نجنگم به خانه آمد و همسرش را از تصمیم خود آگاه ساخت ؛ همسرش هم او را به انجام تصمیمش تشویق کرد گفت خدا تو را در کارت موفق بدارد حرکت کن ، مرا هم با خود ببر. عبد ا... به اتفاق همسرش شبانه حرکت نمود و شب هشتم محرم خود را به حسین (ع) رسانید و به کاروان حسینی پیوست و تا روز عاشورا با امام همراه بود و در کربلا به شهادت رسید.»
هنگامی که عبدالله بن عمیر کلبی به شهادت رسید ، همسرش ام وهب به قتلگاه آمده و در میان کشتگان به جست و جوی جسد شوهرش پرداخت و در کنار بدن مطهر همسر نشست و شهادتش را تبریک گفت و سپس اظهار داشت ( بهشت بر تو گوارا باد از خدا می خواهم که مرا در بهشت همنشین و مصاحب تو گرداند.) در این هنگام شمر ملعون متوجه این بانو شد و به غلامش رستم دستور داد تا او را به شوهرش ملحق سازد ، آن غلام خبیث هم از پشت سر در آمد و ناگهان با عمود آهنین بر سرش کوفت و او را به شهادت رسانید ؛ او تنها زنی است که از لشکر امام حسین (ع) به شهادت رسید.
منبع:
حسین (ع) نفس مطمئنه