به نام خداخوب روز اعزام حدود 2 ساعت منتظر موندیم که آقایون حضرات مسئولین اعزام تشریف بیارن که طبق لیست های طبقه بندی شده از قبل بفرستنمون به مراکز آموزشی. البته یاد آور بشم که از قبل محل آموزش مشخص بود. فقط قرار بود سوار وسیله نقلیه نظام بشیم و بریم. همینحالا تو همین دو ساعت با چند نفر از بچه های دانشگاه آشنا شدیم که اتفاقاً محل آموزشمون ی جا بود و اتفاقاً توی ی گردان و ی گروهان افتادیم...روز اعزام عجب روزی بود، بعد از اینکه با سر تراشیده چند ساعت زیر آفتاب موندیم باعث شد ی سر دردی هم بگیریم قبل از رسیدن به محل آموزش. خوب محل آموزش که از قبل مشخص بود پادگان آموزشی مالک اشتر نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران. استان مرکزی شهرستان اراک- سه راه خمین. به همین سادگی.گفتم روز اعزام و تموم شد؟؟؟؟ نه عزیز من تازه اول کار بود که از همین ابتدا بیش از پیش و به طور قطع بیش از همه وقت به نهایت بی نظمی در نظام و بی برنامگی کشور پی می بریم. حالا میگم براتون.بعد از کلی معطل شدن و قدم زدن از این طرف به اون طرف، بالأخره مسئولین تشریف آوردن و رفتیم داخل استادیوم. حالا اونجا گفتن این مراکز جدای از هم صف بکشن. چون از قبل مشخص بود هر کس کجا باید بره طبق اون محل که داخل برگ سبز اعزام به خدمت نوشته بود باید می رفتیم در قسمت مربوطه منتظر می موندیم. آقا ما هم رفتیم و همه ی جایگاه های انتظارو دیدیم و .... تازه فهمیدیم اصلاً مالک اشتر نیست. همینطوری داشتیم ول می چرخیدیم که گفتن اینایی که نیست جایگاهشون تعدادشون کمه جدا بمونن ی قسمت تا اعزامشون کنیم.هیچی دیگه حدود 2 ساعت هم اینجا ویلان شدیم تا اینکه همه رفتن ما موندیم حدود 60-70 نفر که از 2-3 مرکز بودن و تعداد پائین که خلاصه سرتون رو درد نیارم ما 18 نفر قرار بود بریم مالک اشتر که ی مینی بوس قدیمی «چشمتون روز بد نبینه» دادن به ما و هلک هلک راه افتادیم به سمت مالک اشتر.حالا از مسائل و اتفاقاتی که در مسیر افتاد می گذرم و از اینکه نه راننده بلد بود مالک اشتر رو و نه هیچ کدوم از بچه ها از اینم می گذریم. رفتیم و مسیر 2 ساعته رو حدود 4.5 ساعت از کوره راه و ... رفتیم و رسیدیم جلوی مالک اشتر.با سر درد و گرسنه و ... که تازه اونجا دژبان گفت بچه های اعزامی همدان قرار بود 12.5 برسن کجا بودین پس ؟؟؟ما حدود 3.5 رسیده بودیم.ادامه دارد... یاعلی