دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشجویی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به نام خدا

 

انتصاب سرپرست -بخوانید رئیس جدید- دانشگاه بوعلی سینا ی همدانو توسط وزیر علوم جناب پروفسور زلفی گل عزیز تبریک می گم.

البته به نظرم اینم از سری اقدامات انقلابی دکتر زلفی گل هستش.

ایشون وقتی خودش رئیس دانشگاه بود، دکتر رضوان معاونت فرهنگی بود و چه بلاهایی که سر فرهنگ و دانشجوها نیاورد...

حالا هم که دکتر زلفی گل شده وزیر ایشون رو کرده رئیس دانشگاه که امیدوارم حکمشو نزنه و کس دیگه ای رو بعنوان ریاست دانشگاه بوعلی معرفی کنه که بعید می دونم البته.

خلاصه خدا به داد دانشجوهای جدید برسه مخصوصاً کارشناسی، ما که دیگه نیستیم.

 

دوستان اگه نمی دونید معاونت فرهنگی چیکار می کنه، باید خدمتتون بگم که هر چیزی که به رفاه دانشجویان مربوطه زیر نظر معاونت فرهنگیه و نه معاونت دانشجویی، معاونت دانشجویی بحث علمی هست و نه رفاهی.

  • ۰
  • ۰
اوّل که عرض سلام و ادب دارم خدمت دوستان وبلاگی... اگه هنوز خاطرتون باشه مهربانو هستم  که در سه چهار سال گذشته، در وبلاگ برادرم و شبکه ی کتابخوانان حرفه ای فعالیت می کردم. خیلی دوست دارم باز فرصت بشه و فعالیتم را در وبلاگ ادامه بدهم. یادش بخیر گاهی نام کاربری خورشیدبانو می نوشتم، گاهی مهربانو، گاهی هم اسم واقعی خودم.با برخی دوستان هم در شبکه آتیش می سوزوندیم و کلا کل کل داشتیم، با صاحب نظر خدابیامرز، با مشکل گشا، مریم گلی، و ... گهگاهی برخی از کتابهایی که در booki.ir  معرفی و یا نقد می کردم در وبلاگ هم می گذاشتم. زد و به هر دلیلی بوکی دیگه بالا نیامد و ما و برخی از دوستان این شبکه مجازی در وبلاگ هایمان همچنان در ارتباط بودیم. امّا بنده ضمن فعالیت ادبی-هنری با برخی از دوستان بوکی، همچنان این ارتباط را حفظ کردمی. هر چند به دلیل دانشجوییم یک خرده کم رنگ شدهبیشتر  دوستان در جریان ترک تحصیل اجباری من نبودند و نمی دونستند که  به خاطر پاره ای از مشکلات که نمی تونستم ادامه تحصیل بدهم و... کلاً عشق به تحصیل در وجودم به نفرتی بی پایان تبدیل شده بود که فعلا نمیخوام وارد جزئیات بشوم امروز بعد از اینکه دو سال از عمر دانشجوییم میگذره! دخترخانومی از بستگان مان در مورد اتتخاب رشته اش سوالهایی ازم پرسید که مرا به سال 1395 برد. به روزهایی که خودم گل کاشته بودم و جالبه که از رتبه و تراز و درصدهایی که زده بودم ناراضی بودمخلاصه اینکه امروز، کاملاً اتفاقی، سر از دست نوشته ها و دلنوشته های سالهای قبلم درآوردم. مشتی نمونه خروار، متنی رو که بعد از جلسه ی کنکورم نوشتم را من باب حال و هوای امروز نوجوان های عزیز کشورمون، در ادامه مطلب درج می کنم.