دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

دست نوشته های یک مهندس

توبه کسانی که گناه می کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان در رسد، می گوید: «اکنون توبه کردم.» پذیرفته نیست. نساء : 18

هرکه گردد در جهان چون بو تراب
بازگرداند ز مغرب آفتاب «اقبال لاهوری»

وحید حاجیلو هستم کارشناس ارشد اصلاح نباتات، علاقمند به سیتوژنتیک و آزمایشگاه. پس از عمری -حدود 15 سال- وبلاگ نویسی در میهن بلاگ به اجبار و با تأسف که این سیستم وبلاگ دهی برای همیشه قراره خاموش بشه، مجبور شدیم کوچ کنیم و این شد که اومدیم به رسانه ی متخصصان و اهل قلم پیوستیم.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
به نام خدامرا هزار امید است و هر هزار توییشروع شادی و پایان انتظار توییبهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشتچه بود غیر خزان‌ها اگر بهار توییدلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی مانددر این سرا تو بمان ای که ماندگار توییشهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی استستاره‌ای که بخندد به شام تار توییجهانیان همه گر تشنگان خون من‌اندچه باک زان همه دشمن چو دوست‌دار توییدلم صراحی لبریز آرزومندی استمرا هزار امید است و هر هزار توییسیمین بهبهانی
  • vahid hajiloo
  • ۰
  • ۰
به نام خداآتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرسآن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس گله ئی کردم و از یک گله بیگانه شدیآشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس مسند مصر ترا ای مه کنعان که مراناله هائی است در این کلبه احزان که مپرس سرونازا گرم اینگونه کشی پای از سرمنت آنگونه شوم دست به دامان که مپرس گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمودآخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس عقل خوش گفت چو در پوست نمی گنجیدمکه دلی بشکند آن پسته خندان که مپرس بوسه بر لعل لبت باد حلال خط سبزکه پلی بسته به سر چشمه حیوان که مپرس این که پرواز گرفته است همای شوقمبه هواداری سرویست خرامان که مپرس دفتر عشق که سر خط همه شوق است و امیدآیتی خواندمش از یأس به پایان که مپرس شهریارا دل از این سلسله مویان برگیرکه چنانم من از این جمع پریشان که مپرسشهریار
  • vahid hajiloo